عنوان نداره


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست

یک روز

دست هایم را باز می کنم و می روی

و طبیعی ست

که هر چه دور تر شوی

کوچکتر شوی

کوچکتر

کوچکتر

آنقدر که در آغوش هرکسی جا شوی.


لیلا کرد بچه



چند شب پیش با پسری رفتیم بیرون واسه اتاقش از این برچسب دیوارها خریدیم.
دیگه دیروز حس کدبانوگری گل کرده بود گفتم بیا اینارو بزنیم به دیوار.
که نتیجه اش ایـــــــــن شد
حالا از دیروز غر میزنه چرا اینارو این قسمت چسبوندی؟ لوله گاز از وسطش رد شده
چرا اون دوتا آخری کج شده؟ (داشتم با خواهری تلفنی صحبت میکردم کج شد)
میگم خو خودت کمکم میکردی همش تقصر توه که دستت رو هی تکون میدادی.
این عکس از نزدیک گرفتم خیلی خوب شد. ولی از در اتاق که بهش نگاه میکنی کلا به اتاقش یه جلوه ی خاصی داده.
حالا قراره برا اتاق خواب خودمون یه طرحی که به اتاق خواب بخوره رو بگیرم ولی دیگه درست بچسبونم کج نشه [نیشخند]

#@#@#@#@#@#@#

دیشب ساعت نه بود که برق رفت به شوشو گفتیم بیا مارو ببره بیرون (آخه شنیده بودیم که قراره برو بچ برنامه داشته باشن توی خیابونها)
با هزار تا قرو ناز و ادا راضی شد مارو ببره.
سرتون رو به درد نیارم از وقتی رسیدیم به جاهایی که بزن بکوب و شادی بود این شوشو هی غر زد : حالا این کارا یعنی چی؟
این جلف بازی ها دیدن داره؟
الان شما از این ترافیک دارین لذت میبرین؟
اینقدر غر زد که همه حس شاد منو پسری سرکوب شد و گفتیم مارو ببر خونه.
وسطای راه از رفتارش پشیمون شد ولی  خو برگشتیم خونه دیگه ...
بعد از این که همه شادی مارو زهر مار کرد پشیمونیش بخوره فرق سرش اصلا.




اصلا تو روح همه مردهااااااااااااااااااااااا


ایـــــــنم هست

+ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ | 12:14 | راحيل |

Sara