ماماني عاشق
از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست
من از خوابیدن در بی آغوشی تو ... سیستم دفاعی و ایمنی بدنم کلا اسهال گرفته ،یعنی هر دردیم خوب میشه یه چیز دیگه بهش اضافه میشه. البته دردها جدید نیست همون درد قدیمی ها هی به نوبت خودشون رو نشون میدن. دیگه دیشب نشستم کلی واسه شوشو وصیت کردم. آقا من مرده شماها زنده ، شماها مواظب باشید این شوشوی من بره یه زن ِ نازا بگیره . چون بهش گفتم حق نداره پسری رو ببره خونه مامانش بزرگ کنه :) بعد هم زنه حتما باید نازا باشه تا یه بچه از خودش نداشته باشه و بچه منو اذیت کنه. بعدش هم هیچی دیگه بجز بچه ام دغدغه ای دیگه ندارم. شوشو هم حالا خواست میخواد عاشق زنه بشه میخواد نشه اون دیگه به من چه، دل ِ خودشه:))) حالا شماها هم نمیخواد خیلی ناراحت بشید و هی خدا نکنه، خدا نکنه بکنید مرگ حقه فقط خواستم از خواسته ی قلب من با خبر باشید. هیچ زنی با دوبار سرماخوردگی،دوبار چیز شدن،تب و لرز و استخون درد نمرده. اگه میخواست بمیره سر زایمان میمرد. خلاصه که من اگه از درد بلای طبیعی نمیرم با هزاران بار شنیدن ایـــــــن موزیک رضا صادقی خواهم مرد. حلالم کنید وگرنه حلالتون نمیکنم.
در این مستطیل که تخت ِبیخواب من است آلزایمر مفرط گرفته ام ...
بی تو ...خانه ام را ... شناسنامه ام را .... گهواره ام را / پیدا نمی کنم...
بگذار گورم را...هم / گم کنم....
"هومن شریفی"
| Sara |
