عــــــود


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست

[ این یه قانونه که همه وسایل خونه توی یک ماه دست به دست هم بدن و یهویی با هم داغون بشن.

تو مجبور بشی همه رو با هم خریداری کنی و کلی پول بابتشون بدی بره.

اینم با این قیمتهای مسخره .

و به این قانون میگن :قانون ِحسرت به دل موندن واسه خرید چیزهایی که از خیلی وقت پیش برنامه ریزی شده.]

این یکی از نُت های فیض بوق جونم میباشد که دو شب پیش گذاشتم.

خلاصه که در پی این قانون توی این ماه که کلی اعصاب خوردی داشتیم زد و گوشی های تلفن خونه کلا منفجر شد.

یعنی واقعا هرکدوم به نوعی منفجر شدا.

دیگه دیشب با پاره ی تنم ،نیمه ی پیدا شده ام رفتیم که گوشی تلفن بخریم.

بعد از خرید گوشی ،شوشو هوس کرد واسه خودش یه شلوار بخره. رفتیم واسه خرید که یه پیرهن هم من واسش انتخاب کردم و خردیدم و رفتیم دادیم یه مغازه تا شلواره رو واسش کوتاه کنند که دیدم ای جووووونم چند تا مغازه اون ور تر یه مغازه است که اجناس چوبی تایلندی میفروشه.

تا شوشو رفت واسه کوتاه کردن شلوارش منم از فرصت استفاده کردم و به روح و روان خودم صفا دادم.

اول از همه این جا عودی هاش چشمم رو گرفت ،با این که به بوی عود حساسم و زود سردرد میگیرم ولی یه دونه خریدم.

دیگه رفتم سراغ عودها، از بوی عود یاسش خیلی خوشم آمد یه بسته هم از اون خریدم و از دیشب هی واسه خودم عود و شمع روشن میکنم و همه هاله ها و انرژی منفیهام رو از بین می برم.

اصلا خریدم وقتی با شوشو دعوام شد روشن کنم انرژی منفی ها از بین بره.



اینم ترانه ی درخواستی واسه مخاطب خاص


بغض و بارون ابی


+ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۱ | 12:27 | راحيل |

Sara