همه چیز


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست

روزی که خوب باشه ،شاد باشه اصلا به این بستگی نداره که طرف مقابلت چه رفتاری بخواد بات داشته باشه.

امروز از اون روز خوبا بود. پر از انرژی مثبت .

واسه خودم بسی شادمان بودم و عاشقانه به خودم رسیدم و همه کارهای خونه رو انجام دادم و اصلا واسم مهم نبود ((شوشو خشنه)) چقدر عصبیه از دستم و هی میخواد بگه من خشنم.

من هی واسه خودم بلند بلند آواز خوندم و آشپزخونه رو جمع و جور کردم ،اتاق خوابها رو مرتب کردم،سالن رو جارو برقی کشیدم. [فک کن راحیلی که جمعه تا نه و ده صب خواب بود امروز از شش صبح واسه خودش سرخوشانه راه میرفته و سوت میزده]

دیگه بعدش هم هوس گردش زد به سرم رفتم یه چرخی توی خیابون زدم اینقده شهر بعد از یه بارون پاییزی خوشکل شده بود.

یه باد ملایم هم می وزید این برگا همچی رو زمین شیطونی میکردن و دنبال هم می دویدن که منم هوس کردم با یکی همراه بودم میکردم دنبالش و میدویدم. ولی حیف تنها بودم.

روی چمنهای پارک پر شده بود از برگهای نارنجی بارون خورده اصلا صحنه ی خیلی قشنگی بود خیلی خوشکل.

دیگه اصلا با دیدن این صحنه ها من خیلی سرخوش شدم. و وسوسه شدم برم توی این چمنها قدم بزنم یه آقاهه با دخترش هم اونجا بودن ،یه دختر تپل خوشمزه ی سبزه با موهای مشکلی که خرگوشی واسش بسته بودن اسمش گندم بود این باباهه هی صداش میزد گندمم بادکنکت رو باد نبره.هی باباهه دختره رو  صدا میزد من قربون صدقه بچهه میرفتم هی خودمو میزدم هی غش میکردم ..

تا دیگه طاقت نیاوردم رفتم بغلش کردم اینقده بوسش کردم که یه خورده آروم شدم. بعد هرکی نمیدونست فکر میکرد من  یه عقده ای اجاق کور بدبختم که آرزو به دل بچه ام . 

خلاصه که نه غمم به غم برده و نه عاشقانه ام و نه سرخوشانه ام .

این اشارب رو توی نت دیدم عاشقش شدم

درسته دستور کارش رو هم گذاشته بود ولی چیزی ازش سر در نیاوردم از فردا میرم ببینم کجا کتابش گیرم میاد بگیرم بشینم واسه خودم ببافم.

بدجور عاشقش شدم. یعنی نبافم داغش به دلم می مونه

یکی بیاد منو پرت کنه بیرون چقدر نوشتم من امروز

اها یه چی دیگه: ندا باور کن کامنت نداشتم از توباور کن.

بعد یه چیز دیگه از اونجایی که این جانب در طی یک عملیات انتحاری گند زدم به وبلاگم کلا آدرس هایی که داشتم رمزهایی که داشتم ازتون همه چی از کفم رفته خواهش میکنم واسم بذارید

تو رو خدا منو عضوی از خانواده خودتون بدونید. من بیچاره ام درکم کنید ترکم نکنید.

رفتم باشه رفتــــــــــــــــــــم


+ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۱ | 18:6 | راحيل |

Sara