ماماني عاشق
از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست
اینکه توقع داشته باشی زندگی باهات خوب باشه، امروز را آرام خوبم. از آن خوب هایی که ذره ذره در دل و جانت نفوذ می کند. از آن خوب هایی که تشعشع خورشید ِ این روزها را دارد. همیشه واژه ی چهار چوب را دوست داشتم. همین الان هم وقتی میخواهم به اتاق پسرک سر کشی کنم با هیجان میگویم می آیم توی چهار چوب ِ در اتاق می ایستم فلان چیز را برایم بیاور. نمیدانم چرا بیان این کلمه ، واژه یه شور و اشیاق خاص به من میدهد. یک سر رسید زیبا پیدا کرده ام دلم میخواهد این سر رسید بشود دفتر خاطراتم. میخواهم در آن از خوبهای آرامم بنویسم. سررسید و خودکار را بر میدارم. در ِسالن باز میکنم در چهارچوب ِ در می نشینم از گرمایی که خورشید به من ارزانی میدارد لذت میبرم. در اولین سطر مینویسم: زیر ِ چهار چوب ِ در نشسته ام و با این حال ِ خوب ِ آرامم به تو فکر میکنم. خوب ِ آرام این پست
چون تو باهاش خوبی ؛
مثل اینه که توقع داشته باشی یه گرگ تورو نخوره،
چون توام اونو نمیخوری ..!
" ال پاچینو "
| Sara |
