ماماني عاشق
از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست
نیاز دارم به محبت دیدن، به دلداری داده شدن ، به حرفهای تو ی لعنتی.
دوست ندارم با ناراحتی ها و حرفام شما دوستان رو هم درگیر کنم واسه همین نمینویسم احساساتم رو.
خوبم ، نفس میکشم، ولی نمیخوابم ، نمیخوابه ، این دو سه شب تا صبح توی خونه راه رفت ، سیگار کشید ، توی حیاط قدم زد بازم سیگار کشید منم بی صدا چش دوختم به صفحه ی تلویزیونی که صدا نداشت.
میدونم پشیمونه ،ولی تا به زبون نیاره یه کلام حرف هم باش نمیزنم.
میدونم پشیمونه ،فقط منتظر معذرت خواهیشم.
خسته ام ،خسته تر از همیشه .
تشکر نوشت راحیلی: ممنون از همه دوستانی که حال منو پرسیدن [بوسه]
| Sara |
