تو روح همه انرژی های دنیاااا


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست


- اگر مرا نخواستی و بهم گفتی برو، من چکار کنم؟
- برو، ولی مرا هم با خودت ببر.
- کجا؟
- توی بغلت...

عباس معروفی 



یه روز شنبه 20 مهرماه  سال هزار و سیصدو نود و دو، هم هست که راحیل ساعت 6 صبح با یه انرژی غیر قابل توصیف چشم باز میکنه انگاری که توی خواب رد بول بهش داده باشن مثلا.
بعد همینجوری که میره پسرش رو بیدار کنه واسه مدرسه اماده بشه، ازش انرژی چکه میکنه.
واسه پسره که لقمه میگیره میبینه کلا خواب از سرش پریده.
زیر کتری رو روشن میکنه توی قوری رو چایی با طعم هل میریزه.
میره شوهرش رو بیدار میکنه لپ تابش رو روشن میکنه و این موزیک رو با صدای بلند پلی میکنه تا اون انرژی به همه اهالی خونه منتقل بشه.
شوشو هوس یه لیوان چایی میکنه با هم چای میخورن و شوشو کلی از این کار راضیه و به راحیل میگه : سعی کن هر روز صبح قبل از رفتنم این برنامه رو داشته باشی.
و این گونه است که همه انرژی های راحیل میشود چماق و بر سرش کوبیده میشود.
حالا یه روز صبح انرژی مون زد بالاااااا ببین چطور خودمو بدبخت کردم.
اصلا قربون همون راحیل خوابالووووووووووووووووو

شنیدن موزیک رو به همه توصیه میکنم .....

+ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۲ | 7:51 | راحيل |

Sara