ماماني عاشق
از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست
وقتی دِلم
دوباره تُرا طَلب می کند
یعنی
هرگز درس عبرت نمی گیرد !
پس ،
دوباره بیا
آتش بزن
دوباره برو ..
کیوان عطار
باید دلتنگی را دور بزنی و از خونه بزنی بیرون.
توی این هوای پاییزی هیچ جایی مثل بازار وکیل آدم رو از دلتنگی هاش دور نمیکنه
وقتی چشمت به پارچه های رنگ و وارنگ میخوره دنیات رنگی میشه ،دنیات خوش بو میشه وقتی به عطاری ها میرسی .
وقتی مردم پر جنب و جوش رو میبینی به وجد میای.
امان از وقتی که به بازار مسگر ها پا بگذاری .
صدای چکش هایی که بر سر مسها فرود می آید خودش میتونه بهترین ملودی باشه واسه روحت.
خرید از پیر مرد خوش برخود واست میشه یه خاطره ی خوب ، خاطره ای که مطمئنی هر روز مرورش خواهی کرد.
صبح های پاییزی با همین عاشقی ها و دلتنگی هاش زیبا میشه.
اینم نتیجه ی بازار وکیل گردی
| Sara |
