این روزها


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست


زنی را دیدم؛ پر صلابت بود و استوار.
ورزیده بود و سخت،
اما قلبش با تلنگری شکست.
قلب ها چه ساده می شکنند.



این روزها منم و یه دونه بالشت که وسط سالن افتاده و کتابهای نخونده که کنار دستم رو سر هم چیده شده .

دفتر خاطرات و خودکار سبز اکلیلی خوش بویی که دارم و کنترل دی وی دی و تلویزیون.

از صبح که بیدار میشم بعد از رتق و فتق کارهای خونه دراز به دراز وسط سالن افتادم و کتاب میخونم. یه وقتایی خسته میشم از خوندن، واسه خودم یه سری چیزا رو یادداشت میکنم.

بعد دیگه خیلی خسته بشم کنترل دی وی دی رو بر میدارم روشنش میکنم و دراز میکشم فیلم میبینم. 

دیگه خیلی فضا واسم تکراری بشه همه این بارو بندیلم رو جمع میکنم کوچ میکنم توی اتاق خواب روی تخت کتاب میخونم...

یعنی من هلاک شدم از این همه تنوع در کارهایی که در طول روز انجام میدم.

ولی امروز صبح وقتی خودم رو توی آینه دیدم از خودم متنفر شدم.

شدم یه راحیل بی هدف.

واسه هیچ جیزی تلاش نمیکنم. نسبت به همه چی بی میل شدم. اصلا دیگه دلم نمیخواد واسه چیزی که میخوام به کسی کوچکترین اصراری کنم.

حتی به خدااااا

یه وقتایی سرم  رو میگیرم بالا که ازش خواسته ای حتی بخشش گناهی داشته باشم یهویی یادم میاد که از التماس بدم میاد.  دیگه پشیمون میشم چیزی بگم حتی توی دلم هم حرف نمیزنم.

خیلی بد شدم خیلی. سیاه و تلخ مثل قهوه ، دوست داشتم تلخیم مثل ادلکن تلخ مردونه باشه تا همه جذبم بشن ولی خوب متاسفانه تلخیم طعم زهر مار داره و همه ازش فرار میکنند. 


امروز تصمیم گرفتم آدم بشم حداقل به خودم رحم کنم. یه تکونی به خودم بدم و ورزش رو شروع کنم عصرها برم پیاده روی.

و دقیقا روزی که حقوق به دستم برسه برم آرایشگاه موهام رو فر ریز [سیم تلفنی] بزنم بعدش هم موهام رو در حد اشعه ی آفتاب طلایی کنم.


خلاصه که این راحیل کسل و بی حوصله از امروز قول داده آدم بشه . بشه یه زن جیگر [نیشخند]

راحیلی نوشت: انرژی های مثبت شما را با جان و دل خواهانیم. 

بازم راحیلی نوشت: میدونم این روزها وبلاگم خیلی موج منفی داره متاسفانه این موج منفی یادگاری از نویسنده ی وبلاگ میباشد که درش پخش شده شما به بزرگی خودت ببخش.


بازم یه راحیلی نوشت دیگه : دوستتون دارم



این عکس رو هم دیگه به بزرگی خودتون ببخشید. توی فیس بوک دیدم خوشم آمد یعنی غش کردم از خنده گفتم شما هم ببینیدش






+ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۲ | 12:52 | راحيل |

Sara