بی تو ، این سقف هم سقف نیست ازش دلتنگی میباره


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست


من فقط من
قابليت حلول در تو را دارم!

نزار قبانی



تا وقتی مشغول کارهای روتین خانه هستم یه عالمه حرف ، یه عالمه سوژه ، یه عالمه خاطره برای ثبت کردن دارم.

ولی همین که روی صندلی جلوی میز کامپیوتر جا خوش میکنم و دستم را بر دکمه های کیبورد میگذارم همه افکارم پاره میشوند هر کدام به سویی مرا میکشانند و کلا مبحث اصلی فراموش میشود.

اقا این کتابی نوشتن اینقدر برام سخته که نگو. اصلا انگار من هیچ وقت نمیخوام یاد بگیرم یه خورده فرهنگی برخورد کنم. ای بابا ای بابا.

راحیلی نوشت 1: یعنی من الان کوبیده شدم به دیوار . من یه راحیل قاب عکس شده هستم. آقا من چطور متوجه نشدم که ربع قرن میشه 25 سال؟   (اشاره به پست قبل که 15 سال رو ربع قرن اعلام کردم)

راحیلی نوشت 2: یعنی هندونه معجزه میکنه واسه از بین بردن این سنگ منگا.یعنی توی این دوروزه موقع خوردن هندونه پوست سبزش رو هم مثل آدامس میجووم که از فوایدش بهره ببرم و دقیقا نیم ساعت بعد از خوردن یه هندونه ی کامل یه کامیون شن دفع میشه.

حالا شماهام که سالمید هندونه زیاد بخورید تا رسوباتتون در آد

راحیلی نوشت 3: دیشب بهش میگم امروز چه روزی بود؟ همچی متفکر [همانند جغد] تو چشمام نگاه میکنه میگه امروز چندم بود؟

میگم 21 تیر........... بعد از یه مکث طولانی میگه :    هاااااااااااااااااااااااااا امروز جمعه سوم رمضان ساعت 8 شب به وقت شیراز ما هم توی ماشین داریم میریم بیرون یه چرخی بزنیم.

میگم بیشتر به اون دوگوله ات فشار بیار ببین 15 سال پیش چی شد در همچی روزی؟

میگه آخی جوونی کجایی که یادت بخیر من مطمئنم 15 سال پیش هم در چنین روز و ساعتی من بیرون بودم چون همیشه از این که زود برم خونه بدم میومد.

میگم سالگرد ازدواجمونه امروز هیچی دیگه بعدش ساکت شد و من موندم و کلی فکر از این که سکوت علامت رضاست یا داره به بدختی هاش فکر میکنه ولی شامی دلچسب مهمونمون کرد به مناسبت این روز میمون شامپانزه ی گوریلی

راحیلی نوشت 4: ممنون بابت همه تبریکات قشنگتون. ایشالا واسه سالگرد ازدواج هاتون جبران کنم


راحیلی نوشت 5: حرفام یادم میره این همه مینویسم یادم نره چقدر خواهم نوشت نمیدانم.


موزیک متن که حرف دل نویسنده وبلاگ میباشد 



+ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲ | 10:24 | راحيل |

Sara