خدا رو شکر من خوبم


ماماني عاشق

از من است این غم که بر جان من است...دیگر این خودکرده را تدبیرنیست

برف

هر چه نرم‌تر و سبک‌تر ببارد،
سخت‌تر و سنگین‌تر می‌ماند...
غم هم...

__ پوریا عالمی __




یه وقتایی هم اینقدر حرفات رو تو دلت نگه میداری و همه حرفات روی هم تلنبار میشن که کلا دیگه نمیتونی بیانشون کنی.
حال این روزهای من هم اینطوریه الان.
منم و یه عالمه حرف نزده که هی به خودم میگم دیگه امروز که دیدمش بهش میگم ، حالا یه ساعت دیگه که استراحت کرد بهش میگم ولی اصلا نمیتونم به زبون بیارم حرفهام رووووووووووو

دیروز وقتی دیدم اوضاع روبه راهه واسه حرف زدن و هی میاد مزه می پرونه جوابش رو نمیدادم بعد هی منتظر بودم بگه چته چرا جواب نمیدی.
خلاصه اون پرسید و گفتم من بخاطر فلان رفتارت باهات قهرم و دوست ندارم تا مشکلت بر طرف بشه بات حرف بزنم.
خیلی سرخوشانه میگه: حالا توی این ساعت جواب منو بده بعد باز قهر کن فقط تو رو خدا جوابم رو بده.
هیچی دیگه هرچی پرسید جواب دادم آخرشم همو بوسیدیم و باز قهر کردم.
خواستم بگم به خداااااااااااااااااااا این مردا ذره ای احساس و این چیزا نداااااااااارن اصلا هیچ وقت منتظر نباشید که این جنس مذکر سر به راه بشن و درک کنن شما چی میخواید ازشون و چه احساسی دارید وقتی قلبت رو میشکنند.
یعنی به جون شیش تا بچه ام این سری گل نرگسم بخره واسم من باش آشتی نمیکنم. همینجوری قهر می مونم.

راحیلی نوشت: خدا رو شکر چشمم کاملا خوب شد.
خدا رو شکر پتو رو کامل بافتم ولی این خانواده ی محترمم واسه زیرش اینقدر هی واسم قر آمدن هنوز چیزی زیرش ندادم.
خدا رو شکر چقدر هوا سرد شده و من توی این سرما میترسم برم باشگاه.
خدا رو شکر خورد و خوراکم خیلی خوب شده و روز به روز دارم تپل تر میشم.
خدا رو شکر کلا اراده ی رژیمم هم از بین رفته.
خدا رو شکر مامان شوشو میخواد خونه اش رو بکوبه و از نو بسازه و به شوشو گفت سمت خونه خودتون واسم خونه اجار کن.
خدا رو شکر همینطوری خوشبختی و شادی داره از من سر ریز میشه.
خدا رو شکر من خیلی خوبم نگرانم نباشید.

+ شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ | 13:16 | راحيل |

Sara